اون لحظه ای رو که پاهاتو رو زمين گذاشتی به خاطر بسپار!
چون ديگه هرگز نمی تونی پرواز کنی.
5.20.2004
Previous Posts
- من مثل يه تيکه آشغالم که از سطل آشغال بيرون افتادم...
- چه قدر دلم بارون می خواد! بارون زياد که خيس خالی ب...
- دشواری وجود را بر دوش می کشم،و صدای خود را می شنوم!
- زندگيه عجيبيه! مثل هوای ابری.يه جوری که همش فکر می...
- يه موقعی عاشق اين بودم که يه جا وايسم،محکم و استوا...
- حالا که سنگين می شوم، پر، مملو از سخنان ...
- آيا آواهايی که به سختی شنيده می شوند، انعکاس صدای ...
- نمی دونم چقدر درسته! عاشق کسی باشی که وجود نداره!؟!
- نمی دونم چمه! يه جورايی حالم گرفتست اما افسرده نيس...
- Flying started a search to no avail a light ...
Subscribe to
Posts [Atom]
<< Home