پی به اصالت اين ثانيه های داغ نبردند و در کلاف سردی از نااميدی گم شدند.
3.19.2005
Previous Posts
- اگر فقط يک دليل به من بگويی که اين يک تکرار نيست، ...
- اون:سلام! خوبی؟ حالت بده، نه؟من:من... خوب نيستم،ن...
- عجيبه که رياضی دان ها نمی تونن «نقطه» رو تعريف کنن...
- اون قدر تنهايی که بايد از خودت يه بت بسازی، بپرستي...
- It's a fucking time of year! نمی دونم اين توده ی ...
- حيف است خاک زمين، که به من آلوده شود.من که حجمی بی...
- جدايی از لحظه ای شروع شد که نوشته ها از پايين ...
- خدا دو خط موازيه که به هم نمی رسند!
- جلب توجه مهمترين ويژگی بشره و جلب ترحم مزخرف ترين ...
- من يه عقده ای بد بختم! می دونم! ولی لطفاُ تو اينو ...
Subscribe to
Posts [Atom]
<< Home