6.15.2004

ماليدن پنير روی بيسکوييت، يه تُف به اولش يه تُف به آخرش، گاز زدن بيسکوييت، دنبال يک نقطه ی روشن بودن، سر کشيدن چای، بی تفاوتی، ريختن پنيرها روی ميز، به هر بهانه ای دق کردن،‌پرت شدن کارد روی زمين، خيس شدن چشمها، شکستن، خرد شدن، سکوت.