12.11.2006

همه جا و همه کس و همه چیز یخ زده است و حتی سکوت هم یخ زده،

جعبه ی چوبین پوسیده ای را می کشد به دنبال خود که با طناب ضخیم سنگینی به گردنش آویزان است.

جعبه را می کشد و دور دایره هایی می چرخد که همه جا و همه کس و همه چیز در آن یخ زده است.

و باز هم همه ی کبریت هایش را برای آب کردن یخ ها سوزاند، دخترک کبریت فروش احمق،

جعبه خالی از کبریت ولی همچنان سنگین،

به دور دایره های پر تقاطع می چرخد و جعبه همچنان سنگین از تنهایی غیر قابل انکاری که همیشه به گردنش آویخته می ماند.