همه جا و همه کس و همه چیز یخ زده است و حتی سکوت هم یخ زده،
جعبه ی چوبین پوسیده ای را می کشد به دنبال خود که با طناب ضخیم سنگینی به گردنش آویزان است.
جعبه را می کشد و دور دایره هایی می چرخد که همه جا و همه کس و همه چیز در آن یخ زده است.
و باز هم همه ی کبریت هایش را برای آب کردن یخ ها سوزاند، دخترک کبریت فروش احمق،
جعبه خالی از کبریت ولی همچنان سنگین،
به دور دایره های پر تقاطع می چرخد و جعبه همچنان سنگین از تنهایی غیر قابل انکاری که همیشه به گردنش آویخته می ماند.
<< Home