11.30.2004

It's a fucking time of year!



نمی دونم اين توده ی لجن چيه که جمجمم ازش محافظت می کنه؟ واقعاً اين کار لازمه؟

نگرانم.واقعاً نگرانم که اگر سرمو بکوبونم تو صندلی، بوی گند و کثافت همه جا رو برداره!!

يکی نيست؟! يکی نيست به من بگه: ای جهت گيرنده با بادهای وزان! يه کم خودت باش! خودت.

ممنونم!واقعاً ممنونم که هيچ وقت هيچ دوستی نداشتم.نمی دونم از کی ولی خيلی ممنونم!

لطفاً مراقب من باشيد! لطفاً مزاحم من باشيد! لطفاً شکنجه گر من باشيد! لطفاً نوازشگر من باشيد! لطفاً باشيد! لطفاً اصلاً نباشيد.

آدم بايد به کجا فرار کنه؟ آدم بايد از اين حس چگال،مثل لجن، به کجا فرار کنه؟


11.20.2004

حيف است خاک زمين،
که به من آلوده شود.

من که حجمی بی وزن از کثافتم.