6.03.2006

هميشه بشينيم و منتظر پايان باشيم. هميشه شروع کنيم در حالی که نقشه ی‌تمام کردنش را می کشيم!


خواهم رفت و خواهم برگشت.
خواهی ماند و خواهی ماند.


ای کاش هُلم می دادی آن قدر محکم که به آسمان برسم! ای کاش هُلت می دادن آنقدر محکم که صدای باد گوشت را پر کند.


خواهی رفت و خواهم برگشت.
خواهی برگشت و خواهم رفت.


و در آن لحظه ی تلاقي، من باز هم ستم می کنم! می ترسم. می ترسم اين آخرين بار باشد.


خواهم رفت و خواهم رفت.
خواهند ماند اشکهايم.
خواهی رفت و خواهی رفت.
خواهم ماند.


با اشکهايم.